دنیای انتشارات؛
سانسور دامن خود را از عرصه ی نشر کشور برچیند
تهران رسانه | اگر سانسور دامن خود را از عرصهی نشر کشور برچیند و وزارت ارشاد هم جلوی چاپ کتابهایی را که در گذشته چندین نوبت توسط ناشرین چاپ شده است را نگیرد، پدیده قاچاق کتاب خود به خود و اتوماتیکوار برداشته خواهد شد.
من علیمراد رضایی پور عضوی از اهالی سرای اهل قلم ایران هستم، البته باید عرض کنم که مخلص در میان نویسندگان و قلم به دستان، نعلین داری میکنم یا جزء نِعال هستم. متولد یکم اسفند یکهزار و سیصد و سی و نه 1/12/1339 محل تولد بنده روستای صْدَخروْ از توابع شهرستان سبزوار هستم.
تحصیلات دورهی ابتدایی و راهنمایی را در روستای خود به پایان رساندم و پس از آن برای ادامه تحصیلات به شهر سبزوار رفتم و در تنها هنرستان فنی سبزوار ثبت نام کردم.
به قول شاعر:بوی گل خود به چمن راهنما شد، ورنه مرغ مسکین چه خبر داشت که گلزاری هست
در کلاس درس ادبیات، معلمی داشتیم به نام آقای راحتی، که مرد نسبتاً کوتاه قدی بود اما شق و رق و کروات زده وارد کلاس درس شد و بعد از معرفی و آشنایی با دانشآموزها، شروع کرد به خواندن دیباچهی گلستان سعدی علیه الرحمه. ایشان دیباچه گلستان را با چنان شور و حال و حس و هیجانی قرائت کرد که همه را مسحور خود کرد. فل واقع میخواهم عرض کنم که شور و شوق بنده نسبت به ادبیات و علاقهام به آن حاصل نهالی میباشد که بذر آن را در حدود چهل و سه سال پیش از این آن آموزگار شریف، در وجود بندۀ مخلص کاشت. امروز آن نهال کوچک تبدیل شده است به درختی که در سال 1384 میوهی نوبرانه خود را در دامن دوستداران فرهنگ و ادب ایران قرارداده یعنی اولین کار من در حوزه ادبیات که چندان کار مهمی نبود نوشته شده. با این توضیح که من برای خودم در زیر هر غزل حافظ، کلید واژههایی را گذاشته بودم که فقط به کار فال گرفتن افراد میخورد. یعنی اینکه هر شخصی خود قادر است با قراردادن معنی این کلید واژهها، درغزل مورد نظر، با توجه به دانش و آگاهیهای خود و بکگراند فکریاش برای خود غزل حافظ را معنی کند و فال خود را در آیینهی آن شعر و پیوندهای درونیاش ببیند. این کتاب را انتشارات عقیل چاپ کرده است و همچنان در بازار عرضه میشود (البته همینجا در داخل پرانتز عرض کنم که کتاب را بدون هیچ قراردادی چاپ میکند).
کتاب بعدی من شرح زندگی نامه شاعران مهم و برجسته ایران بود همراه با نمونهی شعرهای معروف و مشهور آنان. این کتاب در قطع جیبی چاپ شد و با کتاب قبلی و به همان روال توسط انتشارات عقیل چاپ شده است که چندین سال است که نسخههایش در بازار نیست.بعد یک روز در سال 1384 به همراه دوستی در دفتر انتشارات فرا روی به مدیریت آقای بهبهانی بودم که در مورد برگردان کتابهای بزرگان ادب پارسی از شعر به نثر روان صحبتی پیش آمد و من عرض کردم که این کارها در بازار هست. ایشان فرمودند که من میخواهم کاری متفاوت با آنچه که در بازار هست انجام شود. بنده گزیده داستانهایی از شاهنامه حکیم توس را به عنوان کار اول پیشنهاد دادم و پذیرفته شد. در ادامه این مسیر متن اولیه را که من تحویل دادم ایشان هم الحق و انصاف در جهت طرح جلد و فرم کار و قطع کار سنگ تمام گذاشتند و کار به شکلی زیبا به زیور طبع آراسته شد و با استقبال خوبی هم مواجه شد. کار بعدی را با گزیده داستانهایی از کتاب مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی را انتخاب کردم و به همان سبک و سیاق ادامه دادم. کار چهارم برگردان داستان دلکش و زیبای لیلی و مجنون بود که به نثر روان برگرداندم و کار بعدی بازداستان جذاب و جالب خسرو و شیرین که هر دو از آثار جاودان حکیم نظامی گنجوی میباشد که خود از شاهکارهای داستان نویسی جهان است. جلد پنجم این مجموعه کتاب حکایتهایی از متون کهن نام دارد که من داستانهای آن را از میان اوراق کتابهای گران سنگ ادب پارس برگزیدهام و آنرا به نثر روان درآوردهام. از کتابهایی همچون، مرزبان نامه، قابوس نامه، تاریخ بیهقی، گلستان سعدی و ...این مجموعه پنج جلدی را انتشارات محترم فراروی به مدیرت دوست گرامی جناب پیمانخان بهبهانی به بهترین شکل ممکن چاپ میکنند و تاکنون بازخورد خوبی هم داشته است.
در ادامه باید عرض کنم که بنده ناشر نیستم و پروانه نشر هم ندارم اما اگر به زبان طنز بگویم شاید بهتر باشد که من نام خود را «واشر» بگذارم تا لبخندی برگوشهی لب شما و من بنشیند و فضای مصاحبه هم کمی تلطیف شود. «واشر» به این معنا که نویسنده در جامعه در جایی قرار میگیرد که بین خوانندهگان آثار خود و حاکمیت نقش واسطه را ایفاء میکند. در توضیح این موضوع باید عرض کنم که نویسنده با مطالب و موضوعاتی که برای نوشتن انتخاب میکند؛ مردم را به روشنگری و تأمل وادار میکند و از سوی دیگر حاکمان جامعه را نیز انذار میدهد که در جهت رضایت عموم مردم گام بردارند تا دچار زیان و خسران نگردند و با این ابزار فرهنگی از تصادم میان مردم و حاکمان جلوگیری میکند پس همان نقش «واشر» را دارد. البته به شرطی که حکّام هم به پند و انذار نویسندگان دلسوز خیرخواه مردم و کشور گوش فرادهند نه اینکه خود را به کری بزنند. البته این را هم عرض کنم که من در صف نویسندگان هم جزو نِعال (کفش کن – پایین اطاق) هستم و خودم را شاگرد این بزرگان میدانم که باید در محضرشان درس پس بدهم.
به قول حافظ شیرین سخن:«ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم از بـد حـادثه اینجا به پناه آمــدهایم رهرو منزل عشقیم و زسرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم» .
حالا وقت آن رسیده است که خودم را هم مشت و مالی بدهم و تا شاید عبرتی باشد برای دیگران من تقریباً از سالهای 75 یا 76 بود که زائر این وادی خوفناک (کارکتاب و انتشار کتاب) شدم.
در آن سالها یکی از صحافان پولی از من گرفته بود و در پرداخت آن تعلل میکرد پس از مدتی به من در ازاء طلبم پیشنهاد داد که مقداری کتاب بدهد. آن زمان از روی ناچاری و ناآگاهی من کتابهای او را گرفتم اما بعد از مدتی از قضا متوجه شدم که آنها بطور افست و قاچاق چاپ شدهاند: علت آن هم ناخبرگی من بود که هیچ شناخت حرفهای از کتاب افست نداشتم تا اصل را از بدل تشخیص بدهم.این ضرر و زیان مالی موجب شد که بنده به کار کتاب و کتابفروشی بپردازم.
ادامه دارد ....
به قول شاعر: تعلیم، از آن گیر که گفتارند اند شاگرد کسی باش، که بسیار نداند آن خسته دلانیم که ویرانی مارا همسایهی دیوار به دیورا نداند
گفتگو با علیمراد رضایی پور
- پنج شنبه 1399/07/03 06:08
- گروه خبری : فرهنگ
- کد خبر : 3902
- چاپ
- منبع : تهران رسانه
استاد رضایی پور استاد بسیار عزیز و بزرگواری هستن و من خودم هم به شخصه زیر دست ایشان قلم خود را پرورش دادم و کتاب چاپ کردم.